محیط کار جدید خوبه
یعنی مثل بقیه جاها همه جور آدم داره ، آدمای خوب ، آدمای بد ، آدمای عجیب .. ولی خدا رو شکر این دختری که پیش من میشینه خیلی دختر خوبیه و تو کارا خیلی بهم کمک میکنه تا یاد بگیرم ..
از طرفی بدنم کلا هنگ کرده. یعنی یهویی با خودش میگه عه این دختره که ساعت نه ده صبح پامیشد و تازه یه ساعتم تو جاش اینور اونور میکرد و باز بعد از ظهر میخوابید و شب تا ساعت یک و دو بیدار بود چی شده شیش صب بیداره هفت غروب میرسه خونه ؟!
تا عادت کنم یه کم سخت میگذره دیگه .
یه چیز جالب دیگه ای که هست اینه که بعضی آدما رو سریع میفهمم چجوری اند ، مثلا یه دختره هس که بی نهاااایت دوست داره توجه بقیه آقایون رو داشته باشه و با منم اصلا خوب نیست، هی خودشو میچسبونه ب مردا و با اسم کوچیک صداشون میکنه، هی عشوه میاد و با اسم کوچیک صداشون میکنه و حتی برای جلب توجه مظلوم نمایی هم میکنه .. بنده خدا .. دلم میسوزه براش .
خیلیا رو هنوز نمیشناسم
ولی در کل خدا رو شکر.
جای خوبی اومدم و شاید بتونم با این کار زندگیمو یا تکونی بدم اما فکر نکنم بیشتر از سه چهار سال دیگه بتونم کار کنم . یه پس انداز درست و درمونی جور کنم و ماشین بخرم میام بیرون. مگر اینکه انقد پیشرفت کنم که دیگه پایبندش بشم .
خلاصه که .. فعلا اینجاییم تا ببینیم سرنوشت چی رقم میزنه برامون .
امروز قراره عسگری جانمم ببینم و براش هیجان دارم شدید