و من حدیثی نانوشته ، مبهم، | هفته سوم اردیبهشت ۱۴۰۴

گری و توربو

نشسته ام

سیگار میکشم

گری (🐌 حلزونم) آه می‌کشد!

جدیدا گری و توربو خیلی بزرگ شدن ، درِ محل اقامتشان را کنار زده ب بیرون می‌آیند!

خنگول اومده رو میز جعبه داروی شاهین که اونجا بود خورده !!!

خیلی دارن ترسناک میشن

میترسم فردا روز بیان خود منم بخورن ......

دیدن دوست وبلاگی

دیشب عسگری جان را دیدم

باید بگم خیلی شب خوبی بود خیلی زیاد

من کلا اینجوری ام که وقتی خیلی هیجانی ام و خوشحال همش میخندم و دیشب همش نیشم باز بود ! امیدوارم که فکر نکرده باشی که اسکلم ..

راستش رو بخوام بگم واقعا از نزدیک خارق العاده تر از چیزی بودی که فکر میکردم و چقدر خوش شانس هستم که تونستم دوستی مثل تو داشته باشم

فکر کن کسی که از روی وبلاگت تو رو شناخته و با وجه دارک و سمی و غیر سانسور شده ای تو آشناس الان ب صورت لایو جلوت نشسته و میگه خب برام تعریف کن

تجربه جالبی بود

خیلی حال داد ..

امیدوارم فریبا قشنگمم با نی نی نازش از نزدیک ببینم و حسابی تو بغلم فشارشون بدم .

خدایا شکر

محیط کار

محیط کار جدید خوبه

یعنی مثل بقیه جاها همه جور آدم داره ، آدمای خوب ، آدمای بد ، آدمای عجیب .. ولی خدا رو شکر این دختری که پیش من میشینه خیلی دختر خوبیه و تو کارا خیلی بهم کمک میکنه تا یاد بگیرم ..

از طرفی بدنم کلا هنگ کرده. یعنی یهویی با خودش میگه عه این دختره که ساعت نه ده صبح پامیشد ‌و تازه یه ساعتم تو جاش اینور اونور میکرد و باز بعد از ظهر میخوابید و شب تا ساعت یک و دو بیدار بود چی شده شیش صب بیداره هفت غروب میرسه خونه ؟!

تا عادت کنم یه کم سخت میگذره دیگه .

یه چیز جالب دیگه ای که هست اینه که بعضی آدما رو سریع میفهمم چجوری اند ، مثلا یه دختره هس که بی نهاااایت دوست داره توجه بقیه آقایون رو داشته باشه و با منم اصلا خوب نیست، هی خودشو می‌چسبونه ب مردا و با اسم کوچیک صداشون میکنه، هی عشوه میاد ‌و با اسم کوچیک صداشون میکنه و حتی برای جلب توجه مظلوم نمایی هم میکنه .. بنده خدا .. دلم میسوزه براش .

خیلیا رو هنوز نمیشناسم

ولی در کل خدا رو شکر.

جای خوبی اومدم ‌و شاید بتونم با این کار زندگیمو یا تکونی بدم اما فکر نکنم بیشتر از سه چهار سال دیگه بتونم کار کنم . یه پس انداز درست ‌و درمونی جور کنم و ماشین بخرم میام بیرون. مگر اینکه انقد پیشرفت کنم که دیگه پایبندش بشم .

خلاصه که .. فعلا اینجاییم تا ببینیم سرنوشت چی رقم می‌زنه برامون .

امروز قراره عسگری جانمم ببینم و براش هیجان دارم شدید