و من حدیثی نانوشته ، مبهم، | هفته دوم آبان ۱۴۰۴

تغییرات

من فکر میکنم آدم های نرمال در طول زندگی شون از نظر رفتاری و خوی و خصلت تغییر میکنند ، ممکنه این تغییرات خیلی زیاد باشه یا خیلی کم ، نمیدونم به چه عواملی بستگی داره ، به تغییر سبک زندگی، به آدم هایی که باهاشون ارتباط داری ، به ازدواج به بالا رفتن سن .

ولی راجع ب خودم ، وقتی برمیگردم به عقب و سیر تغییر و تحولاتم رو مرور میکنم میبینم که خب آره منم خیلی تغییر کردم و اکثر این تغییرات به نظر خودم خیلی مثبت نبوده ، مثلا من بیش از اندازه حساس شدم ، روی رفتار و گفتار آدم های مهم زندگیم و بعضا غیرمهم زندگیم .. شکننده تر شدم ، به زبان بهتر قبل تر ها خیلی سرخوش تر بودم .

من نظم و تمیزی برام خیلی مهم شده طوری که وقتی یه جایی نامنظم و کثیفه خیلی رو مخمه، وسواس فکری پیدا کردم ، در صورتی که وقتی مجرد بودم مامانم همیشه از دست اتاق کثیف و نامرتبم در عذاب بود /

واقعا نمیدونم حساسیت زیادم رو چطوری باید درمان کنم .

هالوین

مسخره ست که با ۳۲ سال سن دلم مهمونی هالوینی میخواست ولی هیچ جایی دعوت نشدم چون دوستای انقد پولداری ندارم که دغدغه شون هالوین باشه و خودمم اونقد پول ندارم که مهمونی اینجوری بگیرم بنابراین باید بشینم یه فیلم تخمی راجع ب هالوین ببینم و ب آرزوهای نرسیده و عقده های تو دلم فکر کنم !!

چند دقیقه مونده به پایان روز کاریم . واسه خودم رستاک پلی کردم و تایم ریلکسیشنمه !!!

اسباب کشی به مکان جدید روحیه کاریمو بالا برده و صبح ها با زور از خواب بیدار نمیشم و برای اینکه تایمم رو اینجا میگذرونم ناراحت نیستم ، محیط و همکاران خوبن و کسی اذیتم نمیکنه .

امیدوارم همینطور باقی بمونه و من بتونم باحال خوب کار کنم .